داستان زندگی چهار خواهر بی سرپرست منتشر شد

به گزارش وبلاگ انجمن گفتگو، رمان رها مثل آفتاب نوشته کریستینا کیلبورن به تازگی با ترجمه شقایق قندهاری توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال 2014 توسط انتشارات بوک لندْپرس منتشر شده است.

داستان زندگی چهار خواهر بی سرپرست منتشر شد

کریستینا کیلبورن نویسنده کانادایی ادبیات نوجوانان، متولد سال 1967 است و 10 کتاب را برای این گروه سنی در کارنامه دارد.

داستان رها مثل آفتاب درباره دختربچه ای به نام کاتریناست که سه خواهر، مادر و یک ناپدری بی توجه و سهل انگار دارد. مادر و ناپدری بی توجه، سرپرست های مناسبی برای کاترینا و 3 خواهرش نیستند. به این ترتیب، یکی از همسایه ها برای سرنوشت و آینده دخترها نگران است، گزارش شرایط را به پلیس داده و 4 دختر از خانه خود به پرورشگاه منتقل می شوند. البته کاترینا و خواهرهایش به پروشگاه ها و خانه های زیادی می فرایند اما نگهداری شان کاری سخت و تحمل این شرایط هم برای دخترها سخت است.

در ادامه داستان که کاترینا راوی آن است، دلیل نگرانی کاترینا محقق می شود و خواهرها از یکدیگر جدا می شوند. آن ها که از ابتدای داستان، با هم به پرورشگاه ها و خانه های مختلف منتقل می شوند، به دلیل مشکلاتی که پیش می آید، برای فرزندخوانگی، نزد خانواده های مختلف فرستاده می شوند. این شرایط باعث پیچیده تر شدن ماجرا می شود؛ کاترینا ضمن این که دختر دوم خانواده و نگران رفتارهای عجیب و غریب خواهر بزرگتر خود است، دلش می خواهد هر 4 خواهر در یک خانه پیش یک خانواده ثابت زندگی کنند.

پس از 5 سال انتقال از این خانه به آن خانه، بالاخره زن و شوهری سرپرستی قانونی 4 خواهر را به عهده می گیرند اما کاترینا باز هم نگران است چون می داند خواهر بزرگ ترش بداخلاق و بدقلق است. زمان زیادی طول می کشد تا کاترینا و خواهرهایش متوجه شوند خانواده جدیدشان یعنی پدرخوانده و مادرخوانده شان آن ها را واقعا و بدون قیدوشرط دوست دارند. بنابراین نگرانی کاترینا برای برگشت به خانه اولش برطرف می شود اما اتفاقات دیگری رخ می دهند که جهت زندگی اش را تغییر می دهند و ...

رمان رها مثل آفتاب یک پیش درآمد و دو بخش اصلی با نام های بلک واتر کریک و اسپرینگ وود دارد که فصل های مختلف این رمان را در بر می گیرند. بخش اول، 15 فصل اول کتاب و بخش دوم هم از بخش 16 تا 22 را شامل می شود.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

سرم را تکان دادم و از روی پایش پایین پریدم. چهاردست وپا رفتم توی تخت و سرم را روی بالش کنار عروسک راگدی آن گذاشتم. کنجکاو بودم بدانم آیا سازمان حمایت از بچه ها دلواپس چنین آسیب هایی است. به کف دست چپم نگاه کردم و با چشم هایم جای زخم را، که به شکل حرف ی بود، دنبال کردم. شکی نیست آن روز وقتی دستم را بریدم، خیلی درد داشت، گرچه بدتر از آسیبی که داشتم در همان لحظه می دیدم نبود. فقط نوع آسیب و دردش با هم فرق داشت.

صبح روز بعد وقتی بیدار شدم و دیدم به جای تیرچه های چوبی سقف سفیدی بالای سرم قرار گرفته است، گیج شدم. بوی بیکن سرخ شده که به مشامم خورد، توی اتاق به اطرافم نگاه کردم و وقتی دیدم دیگر در کلبه نیستم، حالم گرفته شد. نمی دانم چرا حس می کردم پکر شده ام. قبل از تعطیلاتمان پیش خانم و آقای بروان شاد و شاد بودم. ولی همین که فهمیدم دیگر نمی توانم غلت بزنم و مامان یا دیو را ببینم، غمگین شدم. بعد یاد هدیه های زیر درخت کریسمس افتادم و از توی تخت بیرون پریدم. جوئل هنوز خواب بود.

پتوها را از رویش کنار زدم و بازویش را گرفتم: جوئل! بیدار شو جوئل. بیدار کردنش کار سختی بود.

گفتم: بیا دیگر. راه بیفت برویم هدیه هایمان را باز کنیم. جوئل چشم هایش را مالید و با نارضایتی پشت سرم از پله ها پایین آمد.

این کتاب با 280 صفحه، شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت 28 هزار تومان منتشر شده است.

منبع: خبرگزاری مهر

به "داستان زندگی چهار خواهر بی سرپرست منتشر شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "داستان زندگی چهار خواهر بی سرپرست منتشر شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید